دیوید هیرست نویسنده‌ی آمریکایی مقاله‌ای منتشر کرده است که در آن از «موج دوم» بهار عربی می‌گوید که هم‌اکنون کشورهای سودان و الجزایر را در می‌نوردد. نویسنده این مقاله را در سایت میدل ایست تحت عنوان «آیا بهار عربی دیگری در راه است» منتشر کرده است. مصر محک انقلاب خاورمیانه است و امید به سرنگونی دیکتاتوری در این کشور بسیار زیاد است.  

مصر کشوری بود که موج نخست بهار عربی در آن ناکام ماند و در آینده کشوری خواهد بود که دیکتاتوری ناشی از بهار عربی در آن پایان خواهد یافت. در طول بیست و چهار ساعت در سودان حوادث سریعی رخ داد که به سرنگونی رئیس جمهور و به دنبال او وزیر دفاع و سپس رئیس سازمان اطلاعات این کشور انجامید. عمر البشیر به عنوان رئیس جمهور سودان به مدت سه دهه زمام‌دار مطلق این کشور بود اما عوض احمد بن عوف وزیر دفاع که خبر دستگیری بشیر را اعلام کرده بود و گفته بود که کشور به مدت دو سال از سوی نظامیان اداره خواهد شد بیست و چهار ساعت بیشتر دوام نیاورد و سرنگون شد.    

 اما صلاح قوش که پیشتر از بحث و مذاکره‌ی او با یوسی کوهن رئیس موساد در حاشیه‌ی کنفرانس امنیتی مونیخ اطلاع یافته بودم، خیلی سریع به سلف خود بشیر ملحق شد با این که گزینه‌ی سعودی‌ها و اماراتی‌ها و مصری‌ها برای رهبری آینده‌ی کشور بود.  

درسی که باید گرفته شود  

این انتفاضه با توازن دقیقی پیش می‌رود و بر خلاف انقلاب سال ۲۰۱۱ الجزیره سکان‌دار صحنه نیست. از ماه‌ها پیش اینترنت محدود شده است و مطبوعات تحت نظارت شدید قرار دارند و رسانه‌های جهانی غایب هستند.  

تنها تصویرگر تظاهرات‌های انبوهی که چهار ماه در خیابان‌ها ادامه داشت، دوربین تلفن‌های همراه فعالان مدنی بود. حضور زنان در طول تظاهرات چشمگیر بود. قرار است تحصن در برابر وزارت دفاع در خارطوم تا تشکیل شورای انتقالی مدنی ادامه داشت باشد. مردم از حضور تازه‌ی ارتش که همچنان زمام امور را در دست دارد دلی خوشی ندارند. ظاهرا تا این جای کار معترضان سودانی درس خوبی از شکست‌های سال ۲۰۱۱ مصر گرفته‌اند؛ آنان دیگر شعار «ملت و ارتش در کنار هم» سر نمی‌دهند زیرا در بسیاری از حالات این‌گونه نیست.  

 مردم اطمینان ندارند که شخصت‌های طراز اول ارتش و هر شخص دیگری که دل در گروه رژیم قبلی دارد بتوانند بدون اتکا به خارج سیستم جدیدی تشکیل دهند و حق هم دارند که اعتماد نکنند زیرا می‌دانند که آنان تنها هستند. وضعیت در الجزایر هم چنین است و تظاهرکنندگان عزمشان را جزم کرده‌اند که به هیچ کس اجازه ندهند مسیرشان را منحرف کند.  

صدها هزار نفر از تظاهرکنندگان خواستار محاکمه‌ی مسؤولان هستند و در این خصوص به توانمندی عبدالقادر صالح رئیس شورای امت و رئیس انتقالی امیدی ندارند. بن صالح تا زمان انتخابات که قرار است در ماه جولای برگزار شود در قدرت خواهد ماند. اما ژنرال احمد قاید صالح فرمانده ارتش که مدت پانزده سال طرفدار اصلی بوتفلیقه بود اکنون در لباس کسی ظاهر شده است که وانمود می‌کند می‌تواند انتخابات شفافی را تضمین کند. اما دستگیری صد و هشتاد نفر در روز جمعه پس از درگیری با نفوذی‌ها غیر از این را می‌گوید. به هر حال ظاهراً تظاهرکنندگان سودانی و الجزایری درس مهمی از موج نخست بهار عربی در سال ۲۰۱۱ فرا گرفته‌اند.  

بهار عربی باز می‌گردد 

درس اول این است که بهار عربی نمرده است نه در مصر که در سال ۲۰۱۳ نزدیک به هزار نفر را در یک روز در میدان رابعه‌ی قاهره به خاک و خون کشاند [...] 

شعله‌ی انقلاب‌های مردمی با وجود تمام هزینه‌هایی که سران عرب در راستای خاموش کردن آن و تروریست خواندن تظاهرکنندگان متحمل شدند همچنان داغ است و علی رغم بازداشت‌های گروهی و مرگ و شکنجه در داخل زندان‌ها همچنان ادامه دارد. چرا؟ زیرا عواملی چون بیکاری و فساد و سرکوب که جوانان را به قیام و انقلاب کشاند نه تنها کم نشده که افزایش یافته است.  

درس دوم بی‌توجهی معترضان نسبت به کسانی که می‌خواهند آنان را قانع کنند که هنوز برای داشتن جامعه‌ی دموکراتیک آماده نیستند و تهدید می‌کنند که اگر به همین مقدار بسنده نکنند کشور به سمتی خواهد رفت که سوریه، یمن و لیبی رفته‌اند.  

اما جوانان به اعتراض ادامه می‌دهند و فریاد آزادی سیاسی سر می‌دهند و همان راهی را در پیش گرفته‌اند که برادران‌شان در میدان التحریر در پیش گرفته بودند. این جوانانی هستند که نه می‌ترسند و نه فریب قول و قرارهای دروغین را می‌خورند.  

 درس سوم آن است که قیام مردمی مرزها را در می‌نوردد و همانند هشت سال پیش است به یک کشور محدود نشد. اگر تونس آتش انقلاب را شعله‌ور کرد دیری نپایید که آتشی به مراتب بزرگ‌تر دامان مصر را فرا گرفت. اکنون داستان سودان و الجزایر هم از این قرار است.  

هر کس در جوانی به چیزی عادت کند با همان پیر می‌شود 

نشانه‌ای وجود ندارد که حکام خودکامه و ضد انقلابی که از سال ۲۰۱۳ بر سر کار آمده‌اند هیچ یک از این دورس را فرا گرفته باشند. روز سه‌شنبه کمیته‌ی قانون‌گزاری پارلمان مصر که در سیطره‌ی طرفداران سیسی است، قانونی را به رأی خواهند گذاشت که بر اساس آن دوره‌ی ریاست جمهوری کنونی دیکتاتور دو سال دیگر تمدید خواهد شد و اجازه خواهد داشت برای یک دوره‌ش شش ساله هم کاندید شود. به این ترتیب قانون اساسی جدیدی تدوین خواهد شد که به سیسی اجازه می‌دهد تا پس از سال ۲۰۳۰ در قدرت باقی بماند. 

غالب مصری‌ها از احتمال باقی ماندن سیسی در قدرت برای دو دهه‌ی آینده شدیدا خشمگین هستند و اگر از بازداشت و ربایش و قتل و شکنجه بیم نداشتند مخالفت شدید خود را با این تصمیم نشان می‌دادند.  

یک وب‌سایت اینترنتی به نام «باطل» علی رغم تلاشی که مقامات مصر و سودان برای جلوگیری از دسترسی به آن انجام داده‌اند توانسته است دویست و پنجاه هزار رأی جمع آوری کند. یکی از نهادهای جامعه مدنی به نامم نیتبلوکس که متخصص رصد کردن میزان آزادی پایگاه‌های اینترنتی است کشف کرده است که حکومت نزدیک به سی و چهار هزار پایگاه اینترنتی را فیلتر کرده است تا مخالفان نتوانند بر ضد اصلاحات قانون اساسی فعالیت کنند.  

زیان‌های ناخواسته‌ی ناشی از خفه کردن صدای مخالفان سیاسی بسیار زیاد است. در گزارش نیتبلوکس آمده است: وب‌سایت‌ها و مناطق ثانویه که از طریق شبکه‌ی مخابرات مصر، رایا، فودافون و اورانج غیر قابل دسترس هستند، شرکت‌های مهمی در زمینه‌ی تکنولوژی و وب‌سایت‌های کمکی و صفحات مشاهیر و ده‌ها پروژه‌ی فناوری با منابع باز را شامل می‌شود و وب‌سایت‌های وابسته به جماعت‌های دینی مانند بهایی، یهودی، مسلمان و مواقع اینترنتی سازمان‌های غیر دولتی هم جزء آنها هستند.  

سیسی مانند خرگوش ترسو عمل می‌کند 

مجموعه‌ای که این سایت‌ها را ایجاد کرده‌اند دو وزیر پیش در حکومت محمد مرسی و دو نفر از نمایندگان مصر را در خود دارند که در سال ۲۰۱۳ برای مخالفان مرسی و سرنگون کردن او کف و صوت می‌زدند.  

تمام جناح‌های سیاسی مصر اعم از اسلا‌م‌گرایان و سکولارها که در این مجموعه حضور دارند صرف نظر از دیدگاه‌های سیاسی متضاد خود فهمیده‌اند که مصر نمی‌تواند با وضعیت کنونی ادامه دهد.  

 قدرت مطلق 

در این شرایط خلیفه حفتر همتای سیسی در لیبی به طرابس هجوم برده است و به قصد گسترش سلطه‌ی مطلق خود تاکنون صدها تن را کشته و بیش از هزار نفر را زخمی کرده است. در عکسی که پیش از آغاز حمله در دیدار با آنتونیو گوترش دبیرکل سازمان ملل گرفته است به طور کامل از این نقشه‌ی خود پرده برداشته است. مرد مهم‌تر در صندلی کناری و در سطح پایین‌تر از جایگاه حفتر نشسته است و پشت سر حفتر عقاب طلایی بزرگی بر دیوار آویخته است و به این ترتیب حفتر خیالباف خود را حاکم لیبی می‌داند گویی که اگر او حاکم و صاحب امر و نهی لیبی باشد همه چیز درست می‌شود.  

حفتر پیش از آن که مذاکراتش با فائر سراج رئیس شورای ریاست جمهوری لیبی را ترک کند و حمله‌ی ناموجه خود را به طرابس آغاز کند، تنها چراغ سبز او از جانب سعودی‌ها بود. 

او از نسل همان نظامیان مستبدی است که مردم لیبی پس از رهایی از دست قذافی بر علیه او شوریدند. همچنان که جمال محمود یکی از ساکنان خیابان فرودگاه طرابلس در گفتگو با پایگاه میدل ایست آی می‌گوید: لیبی آینده مانند مصر نخواهد شد؛ ما تا امروز خیلی چیزها را از دست داده‌ایم و بسیاری از جوانان ما جان‌شان را از دست داده‌اند تا از رهبر مستبد رهایی یابند. این جوانان خود را فدا نکردند تا دیکتاتور دیگری به جای قذافی بر سر کار آید. اما جامعه‌ی جهانی – اگر این اصطلاح معنایی دارد – در قبال حفتر به چند گروه تقسیم می‌شوند؛ نیروهای ویژه‌ی فرانسوی در پاکسازی بنغازی از جماعت‌های اسلامی به وی کمک کردند. در حالی که شرکت توتال غول نفطی فرانسه در انتظار لحظه‌ای است که حفتر بر طرابلس مسلط شود دست کم تاکنون ایتالیا در کنار طرابلس بوده است. 

اگر حفتر پیروز شود فقط یک چیز رخ می‌دهد و آن هم بازگشت به روزهایی است که مردم لیبی در شهرهای ساحلی به پا خواستند و تمام تلاش خود را برای سرنگونی رژیم به کار گرفتند. این ضرورتا بدان معنا نیست که تضمینی برای نتایج امیدوار کننده در حوادث سودان و الجزایر وجود دارد. این را باید در نظر گرفت که این حوادث موج دوم بهار عربی است که هنوز در مسیر خود با موانع زیادی روبرو است.  

مردم سودان باید بدانند که هیچ جناح یا حزب یا جریانی خواه سکولار یا اسلامی نباید از فرایند انتقال دور بماند؛ هنوز مشکوک هستیم که ائتلاف آزادی و تغییر در سودان که خواستار حکومت مدنی انتقالی بدون انتخابات تا چهار سال آینده است درس را فرا گرفته است یا خیر؟ یکی از رهبران احزاب مخالف و انجمن متخصصان سودانی محمد مختار خطیب است که هفتاد و هفت سال دارد و دیگری علی سنهوری از رهبران حزب بعث است که همچنان به صدام وفادار است؛ هر دو نفر مقداری از ارثیه‌ی تاریخی را با خود دارند. مستبدین جز حفاظت از خود به چیزی باور ندارند؛ صدام حسین و بشار اسد بعثی بودند در حالی که بشیر اسلامگرا بود اما در راستای تضعیف حرکتی که به آن تعلق داشت کار کرد.   

محمد بن سلمان ولی عهد سعودی خود را حامل «اسلام میانه» می‌داند اما سیسی ثابت کرده است که وحشی‌ترین حاکم مصر است و در طغیان و سرکشی از مبارک پیشی گرفته است. وی به زعم خود همه‌ی این کارها را در راستای حفاظت از ثبات کشور انجام می‌دهد. همه‌ی این عناوین بی‌نتیجه است اگر کار به حکومت اسبتدادی ختم شود و شکست فرایند سیاسی از سوی ژنرال‌های در کمین نشسته را تضمین نکند. تنها مصالحه و مشارکت تمام جریان‌ها در قدرت است که سود می‌بخشد.  

چشم‌ها به مصر خیره است 

اگر برای موج جدید بهار عربی سرنوشت موفقیت‌ آمیزی رقم خورده است، این موفقیت جز در مصر اتفاق نخواهد افتاد با تمام تقدیر از حجم و اهمیت سودان و الجزایر، مصر آزمایشگاه واقعی انقلاب در خاورمیانه است.  

اگر اقتصاد ویران مصر و طبقه‌ی متوسط رو به زوال با سی درصد زیر خط فقر را در نظر بگیریم خواهیم دید که مصر به خاطر مدیریت غلط رو به نابودی می‌رود.   

امروزه یک سوم بودجه‌ برای پرداخت سود بدهی‌های این کشور هزینه می‌شود. طاغوت‌ها می‌توانند بکشند اما از اداره‌ی حکومت ناتوان هستند. کشورهای عربی جدید یعنی آنهایی که بر اثر جنگهای داخلی تکه تکه شده‌اند با بحران عمیقی دست به گریبان هستند و دلیلش آن است که نمی‌توانند از پس جریان‌هایی برآیند که کشورهایشان را به این وضعیت فجیع کشانده است. مصر امروز با تمام شاخص‌ها بیش از دیگر کشورها آسیب‌پذیر و در معرض قیام‌های مردمی از نوع ۲۰۱۱ قرار دارد. مصر جایی بود که موج نخست بهار عربی در آن فروکش کرد و سرانجام جایی خواهد بود که به دیکتاتوری پس از بهار عربی پایان خواهد داد.  

وقتی آن زمان فرا رسد همه‌ی کسانی که حقوق اساسی مردم جهان عرب را به بازی گرفته‌اند سرنوشتی غیر از این نخواهند داشت.